چرا پرخوری میکنم؟
به چه دلیل پرخوری می کنیم؟
همهی انسانها گاهی پرخوری می کنند. اما پرخوری کردن با اختلال خوردن فرق میکند. بعضی وقتها وقتی گرسنه نیستیم شروع به خوردن می کنیم و چنان در خوردن غرق می شویم که بعد از آن احساس سنگینی و پشیمانی سراغ ما می آید.
معمولا افرادی که با خوردن مشکل دارند احساس شرم و گناه را پس از هر بار پرخوری تجربه می کنند. خبر خوب اینکه فرقی نمیکند به اختلال خوردن مبتلا هستید یا یک پرخور معمولی هستید، شما درمان می شوید!
اختلالات خوردن یا پرخوری کردن بعد از هربار ناراحتی، غم و اندوه قابلیت درمان دارند. و درمان این مشکلات نیاز به شناخت ما از دلیل پرخوری دارد.
پرخوری داریم تا پرخوری
عادتهای رفتاری اغلب افرادی که بیشتر از نیاز روزانه میخورند تقریبا شبیه است. به طور مثال یک پرخور بعد از خوردن شام شروع به خوردن دسر می کند. اما این دسر ساده و کوچک نیست. معمولا در چنین مواقعی یک دسر خوشمزه و بزرگ انتخاب افراد پرخور است. یا وقتی در حال تماشای یک فیلم سینمایی مهیج هستند شروع به خوردن یک پاکت بزرگ ذرت بوداده ( Popcorn ) می کنند و تا آخرین ذرهی داخل پاکت را میخورند.
نوع دیگری از پرخورها افرادی هستند که بدلیل بهراه افتادن آتشفشانی از احساسات شروع به خوردن می کنند. احساسات محرک اصلی این نوع خوردن می باشد. شاید فکر کنید افرادی که خوردن احساسی را تجربه می کنند در حالی که یک چشمشان اشک و دیگری خون است در حال خوردن شکلات هستند اما معمولا اینگونه نیست. ما احساسات مختلفی را تجربه می کنیم. گاهی بسیار شاد هستیم و انرژی فوق العاده زیادی داریم. گاهی هیجان زده هستیم و در حالی که با دوستان خود خوش و بش می کنیم چیپس هم میخوریم. بعضی وقتها یک کاسه بزرگ کیک بستنی را پنهانی به اتاق خود می بریم و شروع به خوردن بستنی و کیک می کنیم.
آخرین بار که بعد از خوردن همبرگر احساس پشیمانی کردهاید یا بعد از خوردن چند آبنبات احساس بیاراده بودن سراغ شما آمده است احتمالا خوردن احساسی را تجربه کردهاید.
شِش دلیل پرخوری کردن
خانواده
در طول سالها تجربه و مطالعه متوجه شدم بخشی از انسانها عقیدهای جالب دارند. این عقیده بر این مبنی است که ما با یک لوح از قبل مشخص شده به دنیا آمدهایم و طبق آنچه در این لوح نوشته شده رفتارهای از قبل مشخص شدهای انجام میدهیم. این باور از قدیم در ذهن انسانهای بسیاری وجود داشته است. اما واقعا اینگونه است ؟
وقتی به دنیا میآییم فارغ از اینکه در چه جغرافیایی زندگی میکنیم، بسیار اهمیت دارد که در چه خانوادهای رشد میکنیم. لوح نوشته شدهای وجود ندارد! آنچه به چشم می بینم و علم عصب شناسی آن را تایید می کند، تاثیر رفتارهای خانواده بر روی رفتار فرزندان است.
خانواده می تواند بر رفتار خوردن و برخورد ما با غذا اثر فوق العاده زیادی بگذارد. وقتی کودک هستیم گاهی بخاطر احساس عدم امنیت به غذا پناه می بریم. وقتی کودک هستیم برای اینکه درد را فراموش کنیم خانواده از محرکهای مختلفی برای آرامش ما استفاده می کنند که خوردن یکی از بهترین مُسکنهاست.
آنچه خانواده ناخواسته بر لوحمان می نویسد بسیار پرقدرت است. خانواده دستور نمیدهد وقتی ۴۰ ساله هستیم به غذا پناه ببریم. اما آنچه در زمان رشد و بالندگی از خانواده میآموزیم بر رفتارهای بزرگسالی ما اثر بزرگی دارد.
ژن ها
تا حالا چندبار خودتان را برای بی اراده بودن سرزنش کرده اید؟ شاید وقتی روبروی آینه وقتی به پاها، شکم یا بازوی خود نگاه می کنید بگویید : چه بد! چرا من؟ اما قبل از اینکه خودتان را سرزنش کنید و احساس غم و اندوه را در خودتان تقویت کنید باید این را بدانید که ژنهای شما در بیماری، چاقی یا لاغری و برخی رفتارهای شما اثر ویژه ای دارند.
به طور مثال برخی افراد که وارد دوران پیری می شوند و فعالیتشان کمتر می شود به نسبت لاغرتر از دیگر همسالان خود هستند. تحقیقات روی ۳۸۰۰۰ کودک نشان داده که بیش از نیمی از انسانها بهطور ژنتیکی استعداد چاق شدن دارند.
آیا ژنها از ممها قویتر هستند؟
اگر نمیدانید مم چیست کاملا حق دارید زیرا این واژه تنها چند سال است که متداول شده است. میم ( مِم ) به عنوان یک تکرارکنندهی فرهنگ و واحدی برای تکامل فرهنگی تعریف میشود. یعنی عنصری از فرهنگ مانند سنت، باور، ملودی یا مد که میتواند در حافظه حفظ شده و به حافظه یا ذهن فردی دیگر منتقل یا کپی شود.
ممها(یا میمها) عبارتاند از عادتها، رفتارها یا داستانهایی که از شخصی به شخص دیگر از طریق تقلید رونوشت برداری میشوند. مانند ژنها، ممها نیز برای تکثیر با هم رقابت میکنند، منتها ممها مواد شیمیایی نیستند که از درون سلول قفل شده باشند، بلکه اطلاعاتی هستند که از مغزی به مغز دیگر یا از مغز به کامپیوتر، کتاب و آثار هنری میجهند. ممهای برندهی رقابت در سراسر جهان انتشار مییابند و ذهنها و فرهنگهای ما را شکل میدهند.
اولین بار ریچارد داوکینز دانشمندی بود که این مفهوم ( Meme ) را بیان کرد. ریچارد داوکینز در اواخر قرن بیستم میلادی با مطالعه ای دربارهی فرهنگ ها و تکامل بیولوژیک، نیروی محرک جدیدی بنام میم را بیان کرد.
میم یادآور ژن ( واحدی برای ژنتیک ) است. اما تفاوت این دو در پتانسیل تکرارپذیری و منابع حداقلی مورد نیاز برای تکرار شدن است. به طور مثال اگر در یک فرهنگ رفتار خاصی برای نوشیدن نوشیدنیهای الکلی وجود داشته باشد این فرهنگ بین اعضای یک جامعه تکثیر و توزیع میشود. این فرهنگ برای آن جامعه یک ارزش به حساب میآید. بنابراین پتانسیل ( توانایی ) تکثیر دارد.
اگر اجداد شما در یک بازهی زمانی در کشوری زندگی میکردند که کشور دچار قحطی شده است ( به دلیل جنگ یا خشکسالی ) احتمالا اثراتی بر روی رفتارها و عادتهای نسل بعدی خود خواهد داشت. اگر در یک فرهنگ خوردن عصرانه به هر ترتیب مورد احترام قرار می گیرد این پیام را به دیگران میرساند که خوردن عصرانه به دلایلی میتواند خوب باشد. یا نخوردن آن میتواند بد باشد.
بنابراین همانقدر که ژنها قدرتمند هستند مِمها نیز قدرتمند میباشند.
افسردگی
غذا تنها ما را سیر نمیکند بلکه بر خلق و خوی ما اثر می گذارد. اگر ما برای مدت زمان زیادی گرسنگی را تحمل کنیم خُلقمان پایین میآید بنابراین خوردن یا نخوردن غذا بر روی رفتارها و عواطف و حتی شیوه تصمیم گیری اثر می گذارد.
برخی دانشمندان بر این عقیده هستند که افسردگی باعث پرخوری می شود و برخی دیگر بر این عقیده هستند که نتیجهی پرخوری افسردگی است. این کاملا مشخص است که وقتی پرخوری میکنیم معمولا بلافاصله بعد از آن احساس شرم و پشیمانی سراغ ما میآید. فکر میکنیم گناه بزرگی مرتکب شدهایم. در طول زمان با هر بار پرخوری کردن یا حتی وقتی اصلا پرخوری نمی کنیم بلکه کاملا عادی غذا می خوریم احساسات اندوه و غم را تجربه میکنیم. زمان زیادی طول نمیکشد که فشارهای ذهنی مداوم باعث لیز خوردن ما به سمت افسردگی شود.
پرخوری و افسردگی، مانند پرخوری و احساس غم و اندوهِ موقت با هم خویشاوند هستند.
عزت نفس پایین
به طور معمول افرادی که پرخوری می کنند از شکل ظاهری خود راضی نیستند. ممکن است بعد از گذشت چند ماه وقتی وزن ما بیشتر شده باشد خود را با معیارهای مختلفی بسنجیم. یکی از این معیارها تاکید بر تناسب اندام یا درصد بسیار پایین چربی بدن در رسانهها یا شبکههای اجتماعی است. برخی تبلیغات تناسب اندام به ما میگویند برای اینکه زندگی بهتری داشته باشید باید چربی کمتر، عضله بیشتر یا بدنی با یک فرم خاص داشته باشید. چنین پیامهایی باعث کاهش عزت نفس افراد میشود زیرا باعث می شود تا خود را با معیارهای غیر واقعی بسنجیم.
پایین بودن عزت نفس میتواند به غم و اندوه که نتیجهاش پرخوری کردن است منجر شود.
احساس گناه و شرم به دلیل اینکه تصور میکنیم بیشتر خوردهایم باعث می شود تا احساسات مخرب را در خود تقویت کنیم. تخریب خودمان سبب میشود به دنبال میانبری برای بهبود احساسات باشیم و چه میانبری لذت بخشتر از پرخوری کردن که خیلی زود منجر به بروز احساسات بد دوباره می شود.
هنگامی می توانیم پرخوری را مهار کنیم یا ولع خوردن را کاهش دهیم که برای بهبود عزت نفس تلاش کنیم. ما با ارزشتر از آنچیزی هستیم که فکر میکنیم. اشتباه کردن بخشی از تجربهی آموختن است که با سرزنش کردن به ضعف بزرگی تبدیل می شود. اشتباه کردن به معنی بی ارزش بودن ما یا کاری که انجام میدهیم نیست.
استرس و اضطراب
بعضی از اتفاقات در زندگی کوچک و بعضی اتفاقات بزرگ هستند. بنابراین نسبت به بزرگی یا کوچکی اتفاقات زندگی میزان درک ما از استرس و اضطراب متفاوت است.
ممکن است بعد از جدا شدن از خانواده یا همسرتان یا به دلیل اینکه در یک رابطه غلط به سر می برید سر و کلهی استرس پیدا شود. از دست دادن شغل یا حتی ترس از دست دادن شغل نیز میتواند استرس را افزایش دهد که به شروع پرخوری منجر می شود. در برخی موارد خوردن عاطفی می تواند موقتی باشد و به این نشانه است که ما دچار اختلال پرخوری نیستیم.
رژیم غذایی کم کالری
گاهی اوقات تلاش برای کاهش وزن به پرخوری منجر می شود. رژیمهای غذایی ناسالم که اغلب به حذف گروه بزرگی از مواد غذایی منجر میشود در بلند مدت نتیجهاش پرخوری کردن است. تمرکز روی اینکه باید خیلی کمتر بخوریم یا تمرکز روی اینکه باید با رژیم سخت و گرسنگی کشیدن وزن کم کنیم باعث میشود تا احساس گناه و وحشت سراغ ما بیاید. اگر تصمیم گرفتید یک رژیم سخت را شروع کنید این را فراموش نکنید که یک دوره پرخوری کردن در پیش است!