روانشناسی کنترل وزن در خانه و نقشه راهی برای رهایی از پرخوری




روانشناسی کنترل وزن در خانه و نقشه راهی برای رهایی از پرخوری

چطوری بدون رژیم غذایی لاغر بشویم؟


خانه. این کلمه چهار حرفی، دنیایی از مفاهیم را در خود جای داده است: آرامش، امنیت، پناهگاه، و مرکز دنیای شخصی ما. اما برای بسیاری از ما، این پناهگاه امن در حال تبدیل شدن به یک میدان نبرد خاموش است؛ نبردی که نه با دشمنی خارجی، بلکه با یکی از اساسی‌ترین نیازهای ما، یعنی “غذا”، در جریان است. آشپزخانه، که روزی قلب تپنده و گرم خانه بود، اکنون برای برخی به مرکز اضطراب و وسوسه تبدیل شده و کاناپه‌ی راحتی که محل استراحت و تماشای فیلم بود، به کمینگاهی برای هله‌هوله‌ها بدل گشته است.


چرا کنترل وزن و مدیریت خورد و خوراک در محیط خانه تا این حد دشوار شده است؟ چرا با وجود آگاهی از مضرات اضافه وزن و تصمیم‌های قاطع برای تغییر، باز هم خود را در حال باز کردن درب یخچال در ساعاتی نامتعارف یا تمام کردن یک بسته بیسکوییت به صورت ناخودآگاه می‌یابیم؟ پاسخ، بسیار عمیق‌تر از یک “اراده ضعیف” یا “شکم‌چرانی” ساده است. پاسخ در هزارتوهای پیچیده روان ما، در الگوهای فکری، واکنش‌های احساسی و عادت‌های نهادینه شده‌ای نهفته است که محیط خانه آن‌ها را تقویت می‌کند.


این مقاله یک اتهام‌نامه علیه شما یا خانه‌تان نیست؛ بلکه یک نقشه راه و یک آینه است. سفری عمیق به دنیای روانشناسی خوردن که به شما نشان می‌دهد چرا در خانه بیشتر می‌خورید و چگونه می‌توانید با درک این مکانیزم‌ها، کنترل را دوباره به دست بگیرید. ما نه تنها به تحلیل ریشه‌ای این رفتارها می‌پردازیم، بلکه هشت راهکار عملی، مبتنی بر علم روانشناسی را به صورت کاملاً جزئی و کاربردی تشریح خواهیم کرد. هدف این نیست که خانه را به یک زندان با قوانین سفت و سخت غذایی تبدیل کنیم، بلکه این است که آن را به یک “قلعه سلامت” واقعی بدل سازیم؛ مکانی که در آن، هم جسم و هم روان ما به آرامش و تعادل برسند. اگر آماده‌اید تا قفل‌های ذهنی پرخوری را باز کنید و رابطه سالم‌تری با غذا و محیط زندگی خود برقرار کنید، این سفر را با ما آغاز کنید.


بخش اول: کالبدشکافی روانشناختی پرخوری در خانه

برای پیروزی در هر نبردی، ابتدا باید دشمن را به خوبی شناخت. در اینجا، دشمن ما نه خود غذا، بلکه الگوهای روانی‌ای هستند که ما را به سمت استفاده نادرست از آن سوق می‌دهند. بیایید این الگوها را زیر ذره‌بین روانشناسی قرار دهیم.


۱. آشپزخانه احساسات: غذا به مثابه مُسَکّن روانی (Emotional Eating)

خوردن احساسی، شایع‌ترین و قدرتمندترین عامل پرخوری در خانه است. این پدیده زمانی رخ می‌دهد که ما از غذا نه برای رفع گرسنگی فیزیکی، بلکه برای سرکوب، تسکین یا تغییر احساسات خود استفاده می‌کنیم. خانه، به عنوان خصوصی‌ترین حریم ما، صحنه نمایش بی‌سانسور تمام احساسات ماست: استرس ناشی از کار، اضطراب آینده، غم، تنهایی، خستگی و حتی بی‌حوصلگی.


  • مکانیزم بیوشیمیایی: چرا غذا، به خصوص غذاهای شیرین، شور و چرب، چنین قدرتی دارند؟ پاسخ در شیمی مغز نهفته است. مصرف این مواد غذایی باعث آزاد شدن انتقال‌دهنده‌های عصبی مانند دوپامین (هورمون پاداش و لذت) و سروتونین (هورمون حس خوب و آرامش) می‌شود. این یک راه‌حل سریع و در دسترس برای تغییر موقت حال بد به حال خوب است. مغز ما این ارتباط را به سرعت یاد می‌گیرد: “حس بد دارم -> غذا می‌خورم -> حس بهتری پیدا می‌کنم.” این چرخه به مرور زمان تقویت شده و به یک واکنش تقریبا اتوماتیک تبدیل می‌شود.

  • ریشه‌های کودکی: بسیاری از این الگوها در کودکی شکل گرفته‌اند. آیا تا به حال بعد از زمین خوردن، با یک شکلات آرام شده‌اید؟ یا برای گرفتن نمره خوب، با بستنی تشویق شده‌اید؟ ما از سنین پایین یاد می‌گیریم که غذا می‌تواند نماد عشق، پاداش و آرامش باشد. در بزرگسالی، وقتی با چالش‌های احساسی روبرو می‌شویم، ناخودآگاه به همان راه‌حل قدیمی و آشنا پناه می‌بریم


۲. خلاء بی‌حوصلگی: وقتی شکم جایگزین سرگرمی می‌شود (Boredom Eating)


بی‌حوصلگی یک حالت روانی قدرتمند است که اغلب دست‌کم گرفته می‌شود. مغز انسان برای فعالیت، پردازش و درگیر شدن با محرک‌ها تکامل یافته است. وقتی در خانه هستیم و محرک‌های محیط کار، تحصیل یا فعالیت‌های اجتماعی کاهش می‌یابد، مغز دچار یک نوع “گرسنگی محرک” می‌شود. در این حالت، به دنبال ساده‌ترین، سریع‌ترین و در دسترس‌ترین فعالیتی می‌گردد که بتواند این خلاء را پر کند.

  • تحریک حواس: غذا خوردن یک فعالیت چندحسی است. حس چشایی، بویایی، لامسه (بافت غذا) و حتی شنوایی (صدای کرانچی بودن چیپس) را درگیر می‌کند. این حجم از تحریک حسی، یک راه فرار عالی از یکنواختی و سکون بی‌حوصلگی است. عمل فیزیکی رفتن به سمت آشپزخانه، باز کردن کابینت، و آماده کردن یک خوراکی، خود یک “پروژه” کوچک است که ذهن را از حالت انفعال خارج می‌کند.

  • جستجو برای تازگی: بی‌حوصلگی اغلب با حس بی‌قراری همراه است. مغز به دنبال یک چیز “جدید” است. طعم یک خوراکی جدید یا حتی طعم آشنای یک خوراکی مورد علاقه، می‌تواند آن حس تازگی و لذت لحظه‌ای را که مغز به دنبالش است، فراهم کند.


۳. معماری وسوسه: قدرت سرنخ‌های محیطی و شرطی‌سازی (Environmental Cues)

روانشناسان دهه‌هاست که قدرت “شرطی‌سازی کلاسیک” (مفهومی که با آزمایش‌های پاولف مشهور شد) را اثبات کرده‌اند. مغز ما به طور مداوم در حال ایجاد ارتباط بین محرک‌های محیطی و رفتارهاست. خانه ما مملو از این سرنخ‌ها یا “ماشه”‌های غذایی است.


  • مثال‌های روزمره:

    • کاناپه + تلویزیون = چیپس: اگر شما عادت دارید همیشه هنگام تماشای فیلم روی یک کاناپه خاص چیپس بخورید، به مرور زمان، خودِ عملِ نشستن روی آن کاناپه و روشن کردن تلویزیون، حتی اگر گرسنه نباشید، میل به چیپس را در مغز شما فعال می‌کند. کاناپه به یک “ماشه” تبدیل شده است.

    • ظرف شیرینی روی میز: دیدن مداوم یک ظرف پر از شیرینی روی میز ناهارخوری، یک سیگنال دائمی به مغز شما ارسال می‌کند. هر بار که از کنار آن رد می‌شوید، یک مبارزه کوچک اراده در ذهن شما شکل می‌گیرد و بالاخره در یک لحظه خستگی یا ضعف، تسلیم می‌شوید. به قول معروف، “از دل برود هر آنکه از دیده برفت”. عکس این موضوع نیز صادق است.

    • باز کردن بی دلیل یخچال: برای بسیاری، باز کردن درب یخچال یک تیک عصبی یا یک عادت از روی بی‌حوصلگی است. این عمل، شما را با انبوهی از گزینه‌ها روبرو می‌کند و احتمال انتخاب یک گزینه ناسالم را به شدت افزایش می‌دهد.


۴. دام‌های ذهنی: نقش تحریف‌های شناختی (Cognitive Distortions)

علاوه بر احساسات و محیط، الگوهای فکری ما نیز نقش مهمی در پرخوری دارند. روانشناسی شناختی به این الگوهای فکری معیوب، “تحریف‌های شناختی” می‌گوید.

  • تفکر همه یا هیچ (All-or-Nothing Thinking): این یکی از مخرب‌ترین تله‌های ذهنی در مدیریت وزن است. فرد با خود اینگونه استدلال می‌کند: “من امروز یک تکه کیک خوردم، پس رژیمم کاملاً خراب شد. حالا که خراب شده، بهتر است هر چه دلم می‌خواهد بخورم و از فردا (یا شنبه معروف) دوباره شروع کنم.” این تفکر سیاه و سفید، یک لغزش کوچک را به یک بهمن تمام عیار تبدیل می‌کند و مانع از بازگشت سریع به مسیر درست می‌شود.

  • استدلال احساسی (Emotional Reasoning): در این حالت، فرد احساسات خود را به عنوان یک حقیقت انکارناپذیر در نظر می‌گیرد. “من حس می‌کنم به این شکلات نیاز دارم، پس حتماً بدنم به آن نیاز دارد.” یا “من خیلی خسته‌ام و حس می‌کنم فقط یک پیتزا می‌تواند حال مرا خوب کند.” در اینجا، احساسات به جای منطق، راهنمای عمل می‌شوند.

  • برچسب زدن (Labeling): “من یک آدم بی‌اراده هستم.” “من ذاتا چاقم و هیچ‌وقت لاغر نمی‌شوم.” این برچسب‌های منفی که به خود می‌زنیم، به یک پیش‌گویی خودکام‌بخش تبدیل می‌شوند. وقتی خود را بی‌اراده بدانید، در مقابل وسوسه‌ها مقاومت کمتری از خود نشان خواهید داد، زیرا این رفتار با تصویری که از خود ساخته‌اید، همخوانی دارد.

درک این چهار ستون روانشناختی، کلید طراحی یک استراتژی موثر است. ما باید برای هر یک از این عوامل، یک راه‌حل هوشمندانه داشته باشیم.


بخش دوم: نقشه راه عملی: ۸ استراتژی روانشناختی برای بازپس‌گیری کنترل

اکنون که با ریشه‌های مشکل آشنا شدیم، زمان آن رسیده که به جعبه ابزار روانشناسی مجهز شویم. این هشت راهکار، نه تنها به شما می‌گویند “چه کاری انجام دهید”، بلکه توضیح می‌دهند “چرا این کارها موثر است”.


راهکار اول: هنر مکث آگاهانه؛ پرسشگری از شکم و روان

  • تحلیل روانشناختی: این راهکار، مبتنی بر تکنیک قدرتمند “ذهن‌آگاهی” (Mindfulness)، به طور مستقیم به جنگ “خوردن احساسی” و “خوردن از روی عادت” می‌رود. ذهن‌آگاهی یعنی توجه کردن عمدی به لحظه حال، بدون قضاوت. با ایجاد یک “فاصله” کوتاه بین میل به خوردن و عمل خوردن، شما از حالت رانندگی خودکار (Autopilot) خارج شده و به صندلی راننده بازمی‌گردید. این مکث به قشر پیش‌پیشانی مغز (مرکز تفکر منطقی و تصمیم‌گیری) فرصت می‌دهد تا فعال شده و بر واکنش‌های هیجانی آمیگدال (مرکز احساسات) غلبه کند. در دوره آموزشی هکِ مغزِ گرسنه درباره عملکرد بهینه مغز صحبت کرده ایم.


  • راهکار عملی گام به گام:

    1. احساس میل: لحظه‌ای که میل به خوردن (به خصوص خارج از وعده‌های اصلی) در شما ایجاد می‌شود، همانجا متوقف شوید.

    2. یک لیوان آب بنوشید: این کار دو فایده دارد. اولاً، گاهی مغز سیگنال تشنگی را با گرسنگی اشتباه می‌گیرد. دوماً، به شما زمان می‌دهد.

    3. تایمر ۵ تا ۱۰ دقیقه‌ای تنظیم کنید: به خودتان قول دهید که تا پایان این زمان، هیچ چیز نخواهید خورد.

    4. پرسشگری درونی: در این چند دقیقه، مانند یک کارآگاه کنجکاو، به درون خود نگاه کنید و این سوالات را از خود بپرسید:

      • گرسنگی فیزیکی کجاست؟ آیا واقعاً در شکم من علائمی مثل قار و قور، احساس خالی بودن یا سوزش خفیف وجود دارد؟ یا این میل بیشتر در دهان و ذهن من است؟ (گرسنگی احساسی معمولاً در سر و گردن حس می‌شود).

      • چه حسی دارم؟ با خودتان صادق باشید. آیا بی‌حوصله‌ام؟ استرس دارم؟ عصبانی‌ام؟ تنهایم؟ خسته‌ام؟ سعی کنید احساس خود را با یک کلمه دقیق نام‌گذاری کنید.

      • چه اتفاقی افتاد؟ آیا همین الان یک تماس استرس‌زا دریافت کردم؟ آیا یک بحث کوچک با کسی داشته‌ام؟ آیا کارم را تمام کرده‌ام و نمی‌دانم حالا چه کنم؟ ماشه را پیدا کنید.

    5. تصمیم‌گیری آگاهانه: بعد از پایان تایمر، شما اطلاعات بسیار بیشتری دارید. حالا می‌توانید آگاهانه تصمیم بگیرید. شاید متوجه شوید که واقعاً گرسنه هستید و یک میان‌وعده سالم بهترین گزینه است. یا شاید بفهمید که فقط خسته‌اید و نیاز به یک چرت کوتاه دارید.

  • عیب‌یابی: چه می‌شود اگر هنوز هم نتوانم تشخیص دهم؟ اشکالی ندارد. این یک مهارت است و نیاز به تمرین دارد. حتی اگر در نهایت تصمیم به خوردن گرفتید، صرفاً انجام این فرآیند پرسشگری، خود یک پیروزی است. شما در حال ساختن یک عضله ذهنی جدید هستید.


راهکار دوم: جعبه ابزار لذت؛ تهیه لیست فعالیت‌های جایگزین

  • تحلیل روانشناختی: این استراتژی، پادزهری مستقیم برای “خوردن از روی بی‌حوصلگی” و “خوردن احساسی” است. مغز در این شرایط به دنبال یک پاداش سریع و تغییر حالت است. اگر شما از قبل، گزینه‌های جایگزین لذت‌بخش و سالمی را برایش تعریف نکرده باشید، به طور پیش‌فرض به سمت آشناترین و ساده‌ترین گزینه یعنی غذا می‌رود. با تهیه این لیست، شما در واقع در حال “برنامه‌ریزی مجدد” مسیرهای عصبی مغز خود هستید و به او یاد می‌دهید که راه‌های دیگری نیز برای رسیدن به حس خوب وجود دارد.

  • راهکار عملی گام به گام:

    1. طوفان فکری: یک کاغذ و قلم بردارید (یا یک یادداشت در گوشی خود باز کنید) و هر فعالیتی که حتی ذره‌ای برایتان خوشایند است و کمتر از ۱۵-۲۰ دقیقه زمان می‌برد را یادداشت کنید. قضاوت نکنید، فقط بنویسید.

    2. دسته‌بندی لیست: برای کارایی بیشتر، لیست خود را به چند دسته تقسیم کنید:

      • آرامش‌بخش (برای زمان استرس): دوش آب گرم، گوش دادن به موسیقی بی‌کلام، انجام چند حرکت کششی، نوشیدن یک دمنوش گیاهی (بدون شکر)، تمرین تنفس عمیق.

      • انرژی‌بخش (برای زمان خستگی): قدم زدن سریع در خانه یا حیاط، گوش دادن به چند آهنگ شاد و رقصیدن، بالا و پایین پریدن برای یک دقیقه.

      • سرگرم‌کننده (برای زمان بی‌حوصلگی): حل کردن یک جدول، بازی با یک اپلیکیشن سرگرمی در موبایل، تماشای یک کلیپ خنده‌دار، مرتب کردن یک کشو، خواندن چند صفحه از یک مجله یا کتاب جذاب.

      • اجتماعی (برای زمان تنهایی): تماس تصویری یا تلفنی با یک دوست یا عضو خانواده، فرستادن یک پیام محبت‌آمیز، بازی با حیوان خانگی.

    3. در دسترس قرار دادن: این لیست را در جایی نصب کنید که جلوی چشمتان باشد؛ روی درب یخچال، کنار میز کار، یا به عنوان تصویر زمینه گوشی. هدف این است که در لحظه نیاز، به راحتی آن را ببینید.

    4. استفاده فعال: هرگاه میل به خوردن کاذب به سراغتان آمد، خود را متعهد کنید که قبل از هر کاری، فقط یکی از موارد این لیست را امتحان کنید.

  • عیب‌یابی: چه می‌شود اگر هیچ‌کدام از این کارها به اندازه غذا لذت‌بخش نباشد؟ این یک باور رایج اما اشتباه است. لذت غذا بسیار آنی و کوتاه‌مدت است و اغلب با عذاب وجدان همراه می‌شود. لذت حاصل از یک فعالیت جایگزین، ماندگارتر است و حس تسلط و عزت نفس را در شما تقویت می‌کند. به خودتان فرصت دهید تا این لذت‌های جدید را کشف کنید.


راهکار سوم: مهندسی مجدد محیط؛ طراحی خانه “ضد پرخوری

  • تحلیل روانشناختی: این راهکار بر یکی از قدرتمندترین اصول روانشناسی رفتارگرایی استوار است: “رفتار، تابعی از محیط است.” ما فکر می‌کنیم که اراده، یک نیروی درونی تمام‌نشدنی است، در حالی که تحقیقات نشان می‌دهد اراده بیشتر شبیه به یک باتری است که در طول روز و با تصمیم‌گیری‌های مکرر، ضعیف می‌شود. با بهینه‌سازی محیط، شما نیاز به استفاده از این باتری اراده را به حداقل می‌رسانید و به جای مبارزه مداوم با وسوسه‌ها، آن‌ها را از سر راه خود برمی‌دارید. شما در حال تغییر “معماری انتخاب” خود هستید تا انتخاب سالم، به انتخاب آسان‌تر تبدیل شود.

  • راهکار عملی گام به گام:

    1. آشپزخانه:

      • اصل ” از دل برود هر آنکه از دیده برفت“: هله‌هوله‌ها، چیپس، شیرینی و بیسکوییت‌ها را یا نخرید، یا در ظروف مات و در بالاترین یا پایین‌ترین کابینت‌ها قرار دهید. جایی که برای برداشتنشان نیاز به چهارپایه یا زحمت زیاد داشته باشید.

      • اصل ” نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار“: یک ظرف میوه زیبا و رنگارنگ را همیشه روی کانتر آشپزخانه یا میز ناهارخوری قرار دهید. خیار، هویج و کرفس شسته و خرد شده را در ظروف شفاف در قفسه‌های جلویی یخچال بگذارید.

      • آماده‌سازی اولیه: بسته‌های کوچک آجیل خام (به اندازه یک مشت) یا میوه‌های خشک تهیه کنید و در دسترس قرار دهید تا در زمان نیاز، یک گزینه سالم و کنترل‌شده داشته باشید.

    2. اتاق نشیمن و محل کار:

      • قانون “آشپزخانه، تنها محل غذا خوردن“: یک قانون برای خود وضع کنید: غذا خوردن فقط در آشپزخانه یا پشت میز ناهارخوری مجاز است. این کار ارتباط شرطی بین کاناپه و خوردن، یا میز کار و خوردن را از بین می‌برد.

      • پاکسازی محیط: روی میز کار یا میز جلوی مبل خود، هیچ‌گونه خوراکی قرار ندهید. به جای آن، یک بطری آب، یک گلدان کوچک یا کتاب بگذارید.

    3. هنگام خرید:

      • هرگز با شکم گرسنه خرید نکنید: گرسنگی باعث می‌شود انتخاب‌های هیجانی و ناسالم انجام دهید.

      • لیست خرید داشته باشید و به آن پایبند بمانید: از قبل برنامه‌ریزی کنید و فقط مواردی که در لیستتان است را بخرید. از قدم زدن بی‌هدف در راهروهای مربوط به هله‌هوله‌ها خودداری کنید.

  • عیب‌یابی: چه می‌شود اگر با خانواده زندگی کنم و نتوانم محیط را کاملاً کنترل کنم؟ حتی تغییرات کوچک هم موثر است. شما نمی‌توانید خرید دیگران را کنترل کنید، اما می‌توانید “محیط شخصی” خود را مدیریت کنید. خوراکی‌های ناسالم را در یک کابینت مشخص “مشترک” قرار دهید و از اعضای خانواده بخواهید به این فضا احترام بگذارند. در مقابل، قفسه مخصوص خود را در یخچال و کابینت با گزینه‌های سالم پر کنید. تمرکز خود را از چیزی که نمی‌توانید کنترل کنید، به چیزی که می‌توانید کنترل کنید، معطوف نمایید.


راهکار چهارم: از هرج و مرج به نظم؛ قدرت برنامه‌ریزی وعده‌ها

  • تحلیل روانشناختی: مغز انسان از عدم قطعیت بیزار است. وقتی برنامه غذایی مشخصی نداشته باشید، در طول روز بارها و بارها با این سوال مواجه می‌شوید: “حالا چی بخورم؟”. این تصمیم‌گیری‌های مکرر منجر به “خستگی تصمیم” (Decision Fatigue) می‌شود. در حالت خستگی تصمیم، مغز تمایل دارد کوتاه‌ترین و ساده‌ترین مسیر را انتخاب کند که معمولاً سفارش فست‌فود یا خوردن یک غذای آماده و ناسالم است. برنامه‌ریزی، این بار ذهنی را از روی دوش شما برمی‌دارد و ساختار و پیش‌بینی‌پذیری ایجاد می‌کند که به شدت آرامش‌بخش است.


  • راهکار عملی گام به گام:

    1. برنامه‌ریزی هفتگی یا روزانه: در ابتدای هفته (مثلاً جمعه‌ها) یا هر شب برای روز بعد، یک برنامه کلی برای وعده‌های اصلی (صبحانه، ناهار، شام) و دو میان‌وعده بنویسید.

    2. میان‌وعده‌های هوشمند: برای میان‌وعده‌ها، فرمول پروتئین + فیبر را به خاطر بسپارید. این ترکیب شما را برای مدت طولانی‌تری سیر و راضی نگه می‌دارد. مثال‌ها:

      • یک سیب + یک قاشق کره بادام زمینی

      • ماست یونانی کم‌چرب + چند عدد توت فرنگی

      • چند عدد هویج + دو قاشق حُمُص

      • یک مشت کوچک آجیل خام + یک پرتقال

      • یک تخم‌مرغ آب‌پز

    3. آماده‌سازی: بخشی از زمان آخر هفته را به آماده‌سازی مواد اولیه اختصاص دهید. مثلاً سبزیجات را بشویید و خرد کنید، مرغ را مزه‌دار کنید، یا چند وعده جوی دوسر پرک برای صبحانه آماده کنید. این کار، پایبندی به برنامه را در طول هفته بسیار آسان‌تر می‌کند.

    4. انعطاف‌پذیری: برنامه شما نباید یک زندان باشد. آن را به عنوان یک راهنما ببینید. اگر یک روز هوس غذای دیگری کردید، اشکالی ندارد. مهم این است که یک چارچوب کلی داشته باشید تا از تصمیم‌گیری‌های هیجانی جلوگیری کند.

  • عیب‌یابی: چه می‌شود اگر وقت کافی برای برنامه‌ریزی نداشته باشم؟ لازم نیست یک برنامه پیچیده و دقیق با کالری‌شماری بنویسید. حتی یک طرح کلی و ساده روی یک تکه کاغذ هم بهتر از هیچ است. مثلاً: “شنبه: ناهار عدسی، شام کوکو سبزی. میان‌وعده: میوه و ماست.” همین چند کلمه، ذهن شما را از سردرگمی نجات می‌دهد.



اگر علاقه مند به مطالعه بخش دوم مقاله هستید درخواست خود را در بخش نظرها در پایین همین صفحه برای ما ثبت کنید.

این مطلب را بخوانید :  چرا پرخوری می‌کنم؟

يك نظر

یک دیدگاه نوشته شده است! می توانید دیدگاه خود را بنویسید

دیدگاه خود را به ما بگویید.

مقالات

در شبکه های اجتماعی با ما باشید

در تلگرام و اینستاگرام رادیو لاغری را جستجو کنید

ثبت نام دوره آموزشی

ایمیل تان را اینجا وارد کنید.

به کانال تلگرام ما بپیوندید

advertisement
JoomShaper