نوش دارو اراده
۵ باور درباره اراده
وقتی توقع داریم در هر کاری موفق شویم احتمالا خیلی زود احساسات بدی را تجربه می کنیم. معمولا وقتی کاری را برای بار اول انجام می دهیم یا در آن مهارت نداریم ممکن است به شکست منجر شود. این غیرطبیعی یا عجیب نیست وقتی بدنبال هدفی هستید که نیاز به فرایندی زمان بر دارد، گاهی شکست را تجربه کنید.
آیا فرمولی وجود دارد که باعث شود شکست نخوریم؟ فرمولی برای تقویت اراده وجود دارد؟ آیا چون ارادهی لازم را نداریم شکست میخوریم؟ آیا ارادهی زیاد با میزان هوش و توانایی ذاتی ما در ارتباط است؟ چگونه می توانیم فرآیندهای رسیدن به موفقیت را آسانتر کنیم؟ در این مقاله می خواهیم چند راهکار برای آسان شدن رسیدن به هدف را یاد بگیریم.
۱. چگونه تصمیم بهتری بگیرم؟
مکانیزمهای زیادی در مغز وجود دارد که کمک می کند انتخاب ها آسان یا دشوار شوند. اینکه در چه شرایطی هستید فوق العاده اهمیت دارد. به طور مثال هنگامی که در یک پارک روی یک صندلی نشسته اید و حس می کنید چیزی شما را تهدید می کند، توجه تان به یک گربه جلب می شود. اگر از یک گربه خاطره خوبی نداشته باشید بدون فرایند درک و آگاهی پیچیده ای، بخش غریزی مغز شما در کسری از ثانیه به شما می گوید آنجا را ترک کنید. شاید هم انتخاب کنید با گربه رفتاری کنید تا از شما دور شود. اما این انتخاب در بیشتر مواقع کاملا آگاهانه نیست. زیرا واکنش های غریزی شما نیاز به سرعت عمل زیادی دارد. دقیقا برعکس فرآیند آگاهانه فکر کردن که سرعت پایین تری دارد. به زبان سادهتر اگر واکنش سریع که به مغز غریزی مربوط است یک ماشین بوگاتی باشد، فرایند تفکر آگاهانه شما یک پیکان ۱۳۶۸ است!
بدلیل سرعت کمتر ذهن آگاه تان بخشی که اغلب آن در پشت چشم تان قرار دارد، بخش پیش پیشانی ( کورتکس ) هر چه گزینه های انتخاب بیشتر باشد، فرآیند تفکر درباره انتخاب زمان بیشتری از ما می گیرد. و انتخاب کردن بسیار پیچیده تر و رنج آور تر می شود.
یک بستنی فروشی در کانادا به خاطر بستنی های فوق العاده ای که داشت به مرور زمان شعبه های زیادی بستنی فروشی افتتاح کرد. هر روز مشتری هایش بیشتر می شد. در تمامی شعب بستنی فروشی کمتر از ۸ نوع بستنی تولید می شد. یعنی تنها در چند طعم بستنی تولید می شد و به فروش می رسید. یک روز تصمیم بر آن شد که تعداد بستنی هایی که در شعب بستنی فروشی به فروش می رسد به بیش از ۸۰ طعم مختلف افزایش یابد. اما در کمتر از تنها ۱۰ روز میزان فروش ۵۰% کاهش یافت. این تعجب آور بود. بررسی ها شروع شد. چند تیم بازاریابی و فروش دست به دست هم دادند. بررسی طعم های جدید و قدیمی شروع شد. اما هیچکس به هیچ نتیجه ای نرسید. تصمیم بر آن شد مشتریانی که عضو باشگاه مشتری هستند به بستنی فروشی دعوت شوند و یک بستنی رایگان دریافت کنند. هدف تحقیق رفتار مشتریان بود.
وقتی مشتریان عضو برای انتخاب بستنی به نزدیکی یخچال پر از بستنی می آمدند چند دقیقه ای به انواع طعم ها خیره می شدند و بعد از چند دقیقه بستنی خود را انتخاب می کردند. فیلم های دوربین مداربسته چیز فوق العاده جالبی را نشان می داد. وقتی مشتری با ۸۰ طعم بستنی روبرو می شد چند برابر بیشتر از وقتی با ۸ بستنی روبرو می شد، وقت صرف انتخاب کردن بستنی می کرد. تحقیق بر روی تمایل مشتری ها و شیوه انتخاب شان نشان داد خریداران و علاقه مندان بستنی دیگر مثل قبل از انتخاب های خود لذت نمی برند. زیرا انرژی ذهنی زیادی را برای انتخاب بین انواع زیاد بستنی هدر می دادند. برخی از این کار لذت نمی بردند. زیرا گیج می شدند. عده ای می گفتند قبلا انتخاب آسان تر بود. در حالی که کیفیت بستنی ها همان کیفیت قبلی بود اما با بیشتر شدن انواع بستنی، فروش کمتر شده بود.
بنابراین هنگامی که انتخاب ها بسیار زیاد باشد مغز ما برای اینکه انتخاب بهتری کند، وقت بیشتری نیاز دارد. اینگونه مغز انرژی بیشتری می خواهد تا بهترین انتخاب را انجام دهد. تمرکز بیشتری را طلب می کند. هنگامی که انتخاب و تصمیم گیری تمرکز شما را بیش از اندازه به خود معطوف کند باعث می شود تمرکز و انرژی لازم را برای اهداف خود نداشته باشیم. به زبان ساده وقتی تمام حواس خود را برای انتخاب یک غذا یا تغییر محیط خانه به کار می گیریم، ممکن است هدف های مهم تر را نادیده بگیریم.
ده سال پیش برای اولین بار به یکی از رستوران فست فود مک دونالد رفتم. مک دونالد برای اینکه فروش نوشابه اش را بسیار بیشتر کند فقط ۲ طرح ویژه برای فروش نوشابه داشت. طرح اول این بود که یک نوشابه کوکاکولا سفارش دهید و مثلا برای آن ۱ دلار بپردازید. یا یک نوشابه ویژه سفارش دهید. نوشابه ویژه یک لیوان بزرگ نوشابه بود که هر چقدر دوست داشتید می توانستید آن را پر کنید و بخورید. لیوانش به اندازه ای بزرگ بود که حتی لازم نبود دوباره پر شود. و تنها با چند سِنت بیشتر از یک دلار این نوشابه را به فروش می رساند.
همین دو طرح به نظر بسیار ساده فروش نوشابه باعث شده بود که فروش نوشابه کوکاکولا در مک دونالد بسیار بیشتر از قبل باشد. یعنی یک مشتری به جای درگیر کردن ذهن خود با نوشابه های فانتا، پپسی، کوکاکولا و کانادا درای، ذهن خود را فقط به یک برند نوشابه و دو طرح پیشنهادی متمرکز می کرد. اینگونه دیگر بین ۱۰ طعم و برند مختلف نوشابه سردرگم نمی شد. برندهای معروف دنیا برای فروش بیشتر کالای خود سعی می کنند ذهن شما را به شکلی مهندسی کنند که شما به ساده ترین روش بهترین و سودآورترین انتخاب را برای کمپانی انجام دهید. درباره تقویت اراده نیز به این صورت است. برای تقویت اراده سعی کنید انتخاب های خود را کاهش دهید. وقتی گزینه های خود را هوشمندانه کاهش می دهید راحتتر می توانید انتخاب ( تصمیم گیری ) کنید.
۲.اراده لاکپشت است یا خرگوش!؟
پرسشی که درباره سرعت لاکپشت و خرگوش است سالهاست که مطرح می شود. پاسخی که اغلب افراد به این سوال می دهند بسیار ساده است. اگر در حال مقایسه سرعت لاکپشت و خرگوش با یکدیگر در یک زمان و مکان مشخص باشیم متوجه می شویم که احتمالا اگر خرگوش زنده و سالم باشد سرعت بیشتری نسبت به لاکپشت دارد. و سریعتر مسافت را می پیماید.
حالا اگر سوال را تغییر دهیم چطور؟ میزان مسافتی که خرگوش در کل عمر خود طی می کند بیشتر است یا میزان مسافتی که یک لاکپشت طی می کند بیشتر است؟ حالا با تغییر پرسش، پاسخ متفاوت و جالب تری می توانیم بدهیم. با توجه به طول عمر بیشتر و محیطی که در آن زندگی می کند، یک لاکپشت مسافت بیشتری را طی می کند.
تا حالا به مسئله بهره وری فکر کرده اید؟ مثلا به این فکر کرده اید که با داشتن یک اتوموبیل چقدر می توانید در زمان صرفه جویی کنید؟ رولف دوبلی در کتاب هنر خوب زیستن به راهکارهایی درباره بهتر زندگی کردن می پردازد. رولف دوبلی در بخشی از کتاب جدیدش با ریاضیات ثابت می کند فرقی ندارد اتوموبیل داشته باشید یا نداشته باشید! وقتی در یک شهر شلوغ زندگی می کنید مدت زمانی که در ترافیک و پشت چراغ قرمز می مانید باعث می شود وقت بسیار زیادی هدر بدهید. مجموع این زمان از دست رفته برابر است با اینکه اصلا اتوموبیل نداشته باشید. چند متخصص این تحقیق جامع را انجام داده اند و بصورت یک مقاله به ثبت رسانده اند. بنابراین وقتی اتوموبیل دارید علاوه بر هزینه های نگهداری و سوخت، وقت زیادی را برای تردد با یک خودرو هزینه می کنید.
فرق نمی کند در دنیای حیوانات زندگی می کنید یا دنیای انسان ها، اینکه در یک لحظه چقدر می توانید مسافت بیشتری را طی کنید خیلی اهمیت ندارد. بلکه میزان مسافتی که می توانید در طول زندگی بپیمایید اهمیت بسیار بیشتری دارد. وقتی عجله دارید که برای رسیدن به یک اندام متناسب تر به بدن خود فشار زیادی بیاورید بهتر است تحقیقاتی که در یک سال بر روی افراد مختلف انجام شده را بررسی کنید. وقتی می خواهید ۱۰ کیلوگرم وزن کم کنید و یک زمان به مدت ۳ ماه را برای رسیدن به هدف در نظر دارید بهتر است برای زودتر رسیدن به هدف عجله نکنید. مهم این است که آرامش بیشتری را تجربه کنید تا انرژی ذهنی شما برای چیزهایی که اهمیت کمتری دارند هدر نرود.
۳.انرژی ذهن، قدرت اراده است؟
هر لحظه در دنیا میلیاردها اتفاق می افتد. حالا تصور کنید که در یک لحظه ذهن شما به تمام این اتفاقات در دنیا متصل شود و حواس شما به همه چیز باشد. چنین چیزی مطمئنا باعث می شود به کما برویم. اما چرا چنین اتفاقی نمی افتد؟ چرا در یک لحظه ما نمی توانیم به بیش از دو یا چهار چیز توجه کنیم؟ پاسخش کاملا واضح است. زیرا تنها نیاز داریم به خودمان، اطراف مان و چیزهایی که برای ما حیاتی یا تهدید کننده است توجه کنیم.
انرژی ذهن ما بسیار محدود است. افسانه ای که امروزه بسیاری از مربینماهای موفقیت و روانشناسان زرد به خورد مردم می دهند این است که ما هزاران میلیارد سلول مغزی داریم!!! ما بی نهایتیم!!! ما میتوانیم کارهای عجیبی انجام دهیم!!! سپس جیب همین مربیان موفقیت پر از سکه می شود و چند روزی مردم امیدوار را سرگردان می سازد.
طبق جدیدترین تحقیقات که بر اساس واحدی معین سلول های مغزی انسان به طور تخمینی شمرده شده، تعداد این سلول ها تنها چند میلیون عدد است که هر کدام وظیفه ای برعهده دارند. انسان موجودی است که انرژی ذهنی محدودی دارد و برای بکارگیری این انرژی ذهنی باید به چیزهای کم اهمیت اعتنا نکند.
وقتی به هر چیزی که در بیرون از وجود شماست به دلیل ترس از رویارویی با خود واقعی تان توجه می کنید، انرژی ذهنی بسیار زیادی را از دست می دهید. و هر روز محدودتر از گذشته می شوید. یکی از عوامل بیشتر شدن عادتهای ناپسند در سنین میانسالی و کهنسالی بی توجهی به خود در دوران نوجوانی و جوانی است.
توجه کردن بیش از اندازه به چیزهایی که باعث پیشرفت ما نمی شود، اراده ما را ضعیف تر می کند. تا حالا واژه بَرده دیجیتالی را شنیده اید؟ این واژه جدید به افرادی نسبت داده می شود که هر روز بیش از یکساعت از زمان خود را در شبکه های اجتماعی به نظر دادن درباره چیزی هدر می دهند که کوچکترین کمکی به پیشرفت شخصی و زندگی شان نمی کند.
تصور کنید در اینستاگرام وارد صفحه ای شده اید که دنبال کنندگان زیادی دارد. نظری را از خود بصورت ویدیویی منتشر کرده است که با آن حرف مخالف هستید. اگر بَردِه دیجیتالی باشید بین ۳۰ تا ۶۰ دقیقه از وقت خود را برای نظر دادن یا قضاوت کردن نظرات دیگران صرف می کنید. برده های دیجیتال انسان هایی هستند که انرژی فوق العاده زیادی از ذهن خود را صرف کارهایی می کنند که نه اهمیت دارد و نه فوری است.
چیزهای زیادی باعث می شود تمرکز ما کاهش یابد. و مهمترین آن چیزها بی توجهی به خودمان است. وقتی هر روز زمان مناسبی را برای فکر کردن به حال خویش صرف نکنید نمی توانید انگیزه ای را در خود به وجود بیاورید که شما را ترغیب به انجام کاری کند. اینگونه دیگر ترغیب نخواهید شد تا قدم های اول که بسیار مهم هستند را بردارید.
این تمرین ساده را هر روز انجام دهید. از خود بپرسید چه دلیلی دارد به چیزی که اهمیت ندارد فکر کنم؟ هر روز ۳۰ دقیقه برای درک خودتان وقت بگذارید. چشم های تان را ببندید و احساساتی که در وجودتان می درخشند و خاموش می شوند را نظارگر باشید.
درک کنید برخی احساسات چه زیبا هستند و برخی فوق العاده دردناک می شوند. مثل شب و روز. سیاه و سفید. تاریکی و روشنایی. داغی و سردی. و چه زیبا می شود وقتی با همه آنچه درباره خود درک می کنید باز هم خودتان را دوست داشته باشید.
۴.چرخه بدبختی چیست؟
به تکرار بسیار زیاد رفتاری رنج آور ( چرخه بدبختی ) می گویم. اما می دانید انسان هایی که اراده کمی دارند چه چیزی را زیاد تکرار می کنند؟ موکول کردن به آینده ای نامعلوم.
اجازه دهید ساده اش کنم تا قابل هضم شود. سالهاست از فارغ التحصیلی ام گذشته است. همین امروز ۱۰ برابر ۱۰ سال پیش مطالعه کردم. و هر روز این کار را انجام می دهم. به یک مشاور تبدیل شده ام اما فوق العاده به نوشتن علاقه دارم. آنقدر به نوشتن علاقه دارم که گاهی در پاسخ به دانشجوهایم آنقدر می نویسم که خودم حوصله ام سر می رود. بعد از نوشتن کتاب اولم در ذهنم طرحی برای نوشتن کتابهای بعدی ام نقش بست. اما می دانید چند سال طول کشید تا کتاب دوم را بنویسم؟ ۶ سال طول کشید. یک سوال جالب دیگر. می دانید چند وقت طول کشید که اولین کلمه کتاب را بنویسم و سپس نوشتن کتاب را به اتمام برسانم؟ تنها ۴۵ روز طول کشید تا کتاب راز کاهش اشتها را بنویسم.
طی ۶ سال احساسات مختلفی سراغم می آمد. چرخه بدبختی باعث می شد تصور کنم نوشتن یک کتاب دیگر خیلی سخت است اما واقعا اینطور نبود. رنج نوشتن من را اذیت نمی کرد بلکه این موکول کردن به زمان دیگری بود که باعث شد ۶ سال طول بکشد تا به سراغ نوشتن دومین کتاب بروم. فقط ۶ ماه طول کشید تا استقبال مردم از کتاب دوم یک سیلی محکم به من بزند. افراد بسیار زیادی کتاب راز کاهش اشتها را مطالعه کردند. افراد بسیاری از اینکه باعث شده بودم احساس خوبی داشته باشند فوق العاده شاد بودند.
به بعدا موکول نکنید. یعنی نگویید بعدا این کار مهم را انجام می دهم. بعدا وجود ندارد. ما خالق آثار هستیم و همین حالا باید انجامش دهیم. وقتی حالا چیزی را متولد می کنیم بعدها به بلوغ می رسد و بهتر و بهتر می شود. از این نترسید که کامل نیستید. بلکه از این بترسید که حالا خالق چیزی نباشید. حتی اگر بهترین نیستید برای بهترین شدن از همین حالا کاری انجام دهید.
۵.چگونه با اراده تر از چند دقیقه قبل شویم؟